قرار زدن (تِ کَ دَ) مقرر داشتن. مقرر کردن: به سوی هند قرار فرار زد شه زنگ چو قوقۀ کله شاه چین نمود از دور. بدر چاچی (از آنندراج) ادامه... مقرر داشتن. مقرر کردن: به سوی هند قرار فرار زد شه زنگ چو قوقۀ کله شاه چین نمود از دور. بدر چاچی (از آنندراج) لغت نامه دهخدا